LITTLE GIRL DREAMS

پست 10

دلنوشته های LITTLE GIRL-9

 

 

روز اول که اومدی به تو گفتم که میترسم...یادته؟

خندیدی و گفتی همیشه کنارمی...یادته؟

پرسیم اگه رفتن به سرت زد؟

گفتی این که محاله...یادته؟

پرسیم چقدر دوستم داری؟

گفتی قد دنیام...یادته؟

عشقم شدی...زندگیم شدی...نفسم شدی...

 

ادامه ی مطلب . . .


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, ساعت 15:33 توسط little girl |


پست 9

دلنوشته های LITTLE GIRL-8

 

خیلی وقته که رفتی...

اما همیشه و همه جا کنارمی...

انگار همیشه هستی...

خیلی وقته که رفتی...

اما همیشه و همه جا میبینم تورا...

انگار همیشه همراهم هستی...

 

ادامه ی مطلب . . .


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, ساعت 15:8 توسط little girl |


پست 8

دلنوشته های LITTLE GIRL-7

 

عشق من  کجایی که چشم دلم فقط تو را میبیند...

همیشه و همه جا فقط تو را میجوید...

با نبودنت دلم کور شده...

بیا و بینایش کن...

تو که نباشی دگر هیچکس نیست...

 

 

ادامه ی مطلب . . .


ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, ساعت 14:43 توسط little girl |


پست 7

دلنوشته های LITTLE GIRL-6

 

عشق من کجایی که پریشان توست این دل...

یادمه اون روز اول دستمو چه سفت گرفتی...

گفتی بی تو میمیرم...گفتم نترس همیشه هستم...

یادته اون روز دوم دستتو چه سفت گرفتم؟

گفتم بمون به پات نشستم...

 

ادامه ی مطلب...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ساعت 3:57 توسط little girl |


پست 6

دلنوشته های LITTLE GIRL-5


با نبودنت اون بوسه های شیرین تلخترین لحظات زندگیمه...

با نبودنت اون آرامش وجودت پر از پریشونیه...

با نبودنت این دل عاشق پر از دلتنگیه...

با نبودنت خاطره لمس اون دستات پر از آه و حسرته...

با نبودنت حس اون گرمای وجودت پر از سرمای تنهاییه...

91/2/2

+ نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ساعت 3:35 توسط little girl |


پست 5

دلنوشته های LITTLE GIRL-4

 

تو رفتی و من ماندم...

تو رفتی و عشقت مانده...

تو رفتی و خاطراتت مانده...

تو رفتی و بوی تنت مانده...

تو رفتی و یادگاری هایت مانده...

تو رفتی و جای خالیت مانده...

تو رفتی و دلتنگی مانده...

آرام گیر ای دل...او برای همیشه رفته...!

91/2/2

+ نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ساعت 3:33 توسط little girl |


پست 4

دلنوشته های LITTLE GIRL-3

 

خسته ام...

از این دنیای پر نیرنگ...از این همه دروغ و بی وفایی...

از طرز فکر مردم...از بایدها و نبایدها...

از غم و غصه...از دیوانه دلم...از خاطرات تو...

بیچاره این دل...تا کی ادامه دارد این سکوت اجباری؟

چرا رهایت نمیکند این دل؟چرا هر روز بیشتر میشود دلتنگت؟چرا...

امان از این دیوانه دل...

تا به کی چنین آشفتگی و پریشانی...؟

تا به کی این سکوت اجباری...؟

91/2/1

+ نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ساعت 3:18 توسط little girl |


پست 3

دلنوشته های LITTLE GIRL-2

 

عاشقم...دلتنگم...غمگینم...خسته ام...پریشانم...

دلم آرام نمیگیرد امشب...دلتنگ توست!دلتنگ دلیل تپیدنش...

عجب شبیست امشب...

به اجبار میخندم...کیست که حال این دل را بفهمد...کیست؟

دل سراغ تورا میگیرد از من...و من دل را به سکوت وادار میکنم...

سکوت...

91/2/1

+ نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ساعت 3:10 توسط little girl |


پست 2

دلنوشته های LITTLE GIRL-1

 

خیلی سخته داغون باشی اما مجبوری به شادی تظاهر کنی...

خیلی سخته بغض داره خفت میکنه اما حتی اجازه گریه هم نداشته باشی...

خیلی سخته عشقت بعد کلی عاشقی با یه بهانه الکی تنهات بذاره...

خیلی سخته اطرافیانت ندونن چی میخوای و مجبوری هرجور اوبا بخوان باشی...

خیلی سخته با تمام وجود دلتنگ عشقت باشی اما مجبوری با خودت تلقین کنی اشتباه میکنی..

خیلی سخته از همه چیزو همه کس خسته باشی و به بهانه درس به اتاقت پناه ببری...

خیلی سخته با تمام وجود غمگین باشی اما مجبوری بگی دلیلش استرس امتحانات و کنکوره...

91/1/25

 

+ نوشته شده در سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ساعت 2:58 توسط little girl |


پست 1


ترک میکنم و تنهایت میگذارم

تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی برای...

صادقانه دروغ گفتن

خالصانه خیانت کردن

و عاشقانه بی وفایی کردن

و هرچه بیشتر خودت را از چشمم انداختن...

و چه حس پوچی بود اینکه میپنداشتم لایق اعتمادی...

+ نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, ساعت 2:20 توسط little girl |


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد